کد مطلب:68708 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:232
عده ای از انصار بصورت كاروانی وارد كوفه شدند و در میدان بزرگ كوفه شترهای خود را خواباندند و در حالیكه عمامه بر سر داشتند و شمشیر حمایل كرده بودند و روی خود را پوشانده بودند به راه افتادند تا خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند، و عرض كردند: سلام بر تو ای مولای ما! حضرت فرمود: شما كه هستید؟ عرض كردند: قومی از موالیان تو هستیم. فرمود: چگونه من مولای شما هستم در حالیكه شما قومی تازه وارد هستید؟ عرض كردند: [صفحه 95] از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدیم كه در روز غدیر خم- در حالیكه بازوان تو را گرفته بود- می فرمود: «خدا صاحب اختیار من است و من مولای مؤمنینم، و هر كس من صاحب اختیار او هستم علی صاحب اختیار اوست. حضرت فرمود: شما این مطلب را قبول دارید؟ عرض كردند: آری. فرمود: به آن شهادت می دهید؟ عرض كردند: آری. فرمود: راست می گویید. سپس به راه افتادند و از خدمت حضرت بیرون آمدند. از یكی از آنان پرسیدند: شما كیستید؟ گفتند: گروهی از انصار هستیم كه ابوایوب انصاری نیز در میان ما است.
.
صفحه 95.